سفارش تبلیغ
صبا ویژن


DoO3et Darem

گاهی وقتها اونقدر خوشبختی به آدم نزدیک میشه که باورکردنی نیست.
فکر میکنی برای خوشبخت بودن باید کسی بیاد و بهت بگه تو آدم خوشبختی هستی!
تصور هم نمیکنی که ممکنه آدم خوشبختی باشی.من کجا و خوشبختی کجا؟ شوخی میکنی!
باز هم طلوع خورشید. باز هم صبح. باز هم صبحانه! مثل هر روز.
باز هم دیدن. باز هم شنیدن. باز هم دویدن. باز هم خوردن! چه کسل کننده!
و تو با بیرحمی تمام، اسمش رو میذاری "زندگی روزمره".
وقتی روزها گذشت تازه میفهمی تو از دنیای خودت چیزی بیشتر از اون نمیخواستی.
احساس میکنی از همون سلامی که به نظرت فقط یک سلام ساده بود بوی گل و گلاب میومد.
اون شب هایی که خسته تر از همیشه می خوابیدی آرام ترین و زیباترین خوابهای دنیا رو میدیدی.
تازه برق چشمان آدمهای دیروز رو درک میکنی.چشمهایی که شاید هرگز از خوابت هم گذر نکنن.
دوباره حجم غمی سنگین.
نگاهی حسرت بار به گذشته.
و طنین یک موسیقی حزن انگیز در گوش.
ناگهان دلتنگ روزهایی میشی که فکر میکردی راحت فراموش میشن.

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/11/6ساعت 10:26 عصر توسط مهشاد نظرات ( ) |

Design By : Pichak

کد آهنگ